یا اباعبدالله
یا ابا عبدالله در محرمت
“حر” کن مرا
که جان “من” از شرم پر شده…
“من” را که راه نیست به جمع “حبیب"ها ..
پیــــــنوشـــتـــــ
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)
مدت هاست ذکر قنوتم شده …
یا ابا عبدالله در محرمت
“حر” کن مرا
که جان “من” از شرم پر شده…
“من” را که راه نیست به جمع “حبیب"ها ..
پیــــــنوشـــتـــــ
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)
مدت هاست ذکر قنوتم شده …
مواد لازم:
شیر :1 لیتر
شکر: 1و1/2 لیوان
نشاسته:2 قاشق غذا خوری
پودر ژلاتین:4 قاشق مرباخوری
وانیل:1/8 قاشق چایخوری
خامه:200 میلی لیتر
آب:1/3 لیوان
طرز تهیه:
نشاسته و شکر را با شیر سرد مخلوط کرده و روی حرارت میگذاریم تا کمی غلیظ شود و همینکه یک جوش زد از روی حرارت برداشته و وانیل را اضافه کرده و اجازه می دهیم تا ولرم شود.ژلاتین را روی آب ریخته و روی بخار کتری مگذاریم تا حل شود و از روی بخار برداشته و کمی که خنک شد با مخلوط شیر مخلوط کرده و در یخچال قرار می دهیم تا خنک شود بعد خامه را به مواد اضافه کرده و خوب مخلوط میکنیم و چند ساعت در یخچال میگذاریم تا ببندد.در صورت دلخواه میتوان به نصف مواد 2ق م پدر کاکائو اضافه کرد.
«اگر سؤالی داشتید در خدمتتان هستم.»
سینمای هالیوود با زیرکی سبک زندگی آمریکایی را نمایش میدهد…
سبک زندگی آمریکایی این روزها آرام و خاموش در حال بلعیدن سنن، آداب زیبای کهن، عرف و شرایط زندگی کشورهای مختلف است و با شیوه ای نامحسوس و جذاب با بهره گیری از هنرهای مدرن و امروزی مانند سینما و بازیهای رایانه ای و دیگر اقلام فرهنگی در حال تبدیل شدن به روش و مدلی برای زندگی مردم تمامی دنیا میشود.
به طور مشخص موضوعات کلانی ذیل سینمای سبک زندگی وجود دارد و پرداختن به آن مربوط به زمان اخیر نیست و موضوعی است که غرب و به ویژه سینمای هالیوود آن را جدی گرفته است و در این زمینه فیلمهای زیادی میسازند. گرچه این رویه در هالیوود قدمت دارد، اما به ویژه از نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ و در قرن ۲۱ تقریباً میتوان گفت بیشتر فیلمهای هالیوودی مفهوم سبک زندگی را سرلوحه مضامین داستانی خود قرار دادهاند. آنها مباحثی را جدیتر مطرح میکنند که در تئوری سبک زندگی آمریکایی مطرح است.
منشأ پررنگ کردن سبک زندگی آمریکایی از چه جریان تاریخیای رقم خورده است؟
مهمترین اتفاق در حوزه فرهنگی را شاید حضور جدی عروسک باربی و بازنمایی آن توسط هالیوود باید دانست اما در دوران اخیر تئوریهای جنگ و صلح آمریکا و نظریه های جنگ آخرالزمانی که توسط نظریهپردازان سیاسی و اعتقادی در آمریکا مطرح میشود و گاه از گلوی مردان دینی مسیحیت نیز همین صداها برمی خیزد، باعث شد تا برخی مدلهای اخیر مانند تحکیم بنیان خانواده و تعدد فرزندان در هالیوود نیز در دستور کار قرار گیرد.
شاهدیم که با اوج گیری تئوریهای جنگ و کشورگشایی نوین آمریکا بیشتر فیلمهایی که در زمان یاد شده ساخته شده چه فیلمهای سریالی و چه فیلمهای سینمایی، آن خانوادهای که به عنوان معیار و الگوی فیلم معرفی میشود یا شخصیتهای محوری فیلم یک یا چند خانواده هستند که دست کم ۳ بچه دارند. (این خیلی مهم است که مسیحیت علی رغم اینکه مدیریت سینمای هالیوود دست یهود است، آنقدر برش دارند که دستورالعمل دینی و سبک زندگیشان از سوی رهبران مذهبی مورد توجه قرار میگیرد.
وقتی دستور کار این است که باید بنیان خانواده جدی گرفته شود، مباحث سبک زندگی به قدری جدی گرفته میشود که ازدواجهای رفاقتی کمتر در این فیلمها به طلاق میانجامد….
ما به جای اینکه همت، باکری و خرازی را به فرزندانمان بشناسانیم، صرفاً چند پوستر از آنها چاپ کردهایم و به در و دیوار زدهایم.
مقام معظم رهبری سبک زندگی را از ابعاد مهم تمدن سازی اسلامی مطرح مینمایند و در پیشبرد همهجانبهی آن، به تمامی زوایا، نگاهی خردورزانه و پویا دارند. در پازل سبک زندگی اسلامی ایرانی، چگونگی تربیت فرزندان ایران اسلامی بر مبنای این سبک زندگی، بسیار ضروری و مهم مینماید؛ چرا که فرهنگ و آداب هر امری از کودکی بر جان افراد نقش خواهد بست و در صورتی که این تعلیم به درستی صورت گیرد، آیندهی روشنی را میتوان برای فرد متصور بود. بر همین اساس در گفتوگوی مفصل با دکتر «مجید ابهری»، استاد دانشگاه و متخصص علوم رفتاری و اجتماعی، مسئله چگونگی تربیت فرزند و ترسیم فرزند تراز انقلاب اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
تعریف شما از سبک زندگی و مظاهر آن چیست؟ در واقع سبک زندگی یک روح و پیکرهی اصلی دارد و همچنین با مظاهر و مصادیقی شناخته میشود. در این باب توضیحاتی بفرمایید.
ابتدا از نگاه رفتارشناسی اجتماعی اگر ما بخواهیم به سبک زندگی نگاه کنیم؛ روش و سیاق زندگی هر کس میشود سبک زندگی (Lifestyle).
در اروپا و کشورهای پیشرفته، در این اواخر، سبک زندگی به عنوان یکی از موضوعات و زیرمجموعههای علوم انسانی مطرح گردیده، کتبی در این حوزه نوشته شده و اظهارنظرهایی صورت گرفته است. در کشور ما نیز اخیراً این موضوع یک حالت فراگیر پیدا کرده است، در حالی که منابع سبک زندگی اسلامی صبغه و سابقهای به طولانی تاریخ اسلام دارد. در قرآن کریم، سبک زندگی فرد از روز تولد تعریف شده است. اسلام برای بسترسازی روابط زناشویی، نامگذاری فرزند، ارتباط والدین با فرزند، ارتباط شاگرد با معلم، ارتباط همسایه با همسایه، ارتباط فرد با هم شهریانش، ارتباط ملت با حاکم، ارتباط حاکم با ملت، ارتباط اجزا با یکدیگر، تمام اینها تعریف شده و مقوم و بسیار مدون وجود دارد.
سال ۱۳۶۸ که برای اولین بار مقام معظم رهبری خطر شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی را گوشزد فرمودند، نخبگان و فرهیختگان جامعه شاید در وادیهای دیگر بودند که عمق فاجعه را درک نمیکردند تا این اواخر. هر جایی که ایشان فرمایشاتی داشتهاند، موقتاً یک تب رسانهای افتاده و یک هیجان و خلجان رفتاری به وجود آمده است و اهمیت موضوع پس از چند همایش، سخنرانی، مصاحبه و کتاب، به دست فراموشی و طاق نسیان سپرده شده است. اما در خصوص سبک زندگی اشاراتی که ایشان داشتهاند دقیقاً منظور تربیت قرآنی و نهجالبلاغهای است که متأسفانه حوزههای ما هم حتی در این زمینه اقدامات کاربردی نکردهاند، چه برسد به دانشگاهها.
بنابراین میتوانیم از نگاه آسیب شناختی اجتماعی تبیین کنیم که سبک زندگی افراد به اهدافی که برایشان ارزشهای فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تعریف میکند بستگی دارد.
اساس سبک زندگی غربی بر کدام مبانی استوار است؟ آیا میتوان از این مبانی برای تدوین سبک زندگی اسلامی ایرانی بهره جست؟…
اسمش سلمان است ولی به گفته خودش از این اسم خوشش نمیآمد. سلمان حدادی ۳۰ساله است و در شهرستان سنندج به دنیا آمد. پدرش به مادرش گفت اسم مذهبی روی فرزندمان بگذار. مادرش که متولد سوریه و شیعه مذهب است، و خیلی محبت امیرالمومنین در دلش بود اسمش را سلمان گذاشت. ۴ خواهر و ۴ برادر هستند. یکی از برادران و یکی از خواهرهایش هم شیعه شدند و الان در تهران هستند.
در ذیل سرگذشت زندگی فردی وهابی بنام “سلمان” است که یک شب با حضور در مراسم عزاداری امام حسین(ع) تحت تاثیر قرار می گیرد و پس از مطالعات فراوان شیعه میشود٬ در ذیل مصاحبه خواندنی و قابل تامل این فرد که در ماهنامه “خیمه” منتشر شده آمده است.
تبلیغات مسموم زیادی عليه شیعیان شده بود و از اینکه مادرم شیعه است احساس بسیار بدی داشتم و برایم کسر شأن بود. با تشویق پدرم در دوران راهنمایی، در کنار درسهای مدرسه، تحصیل دروس حوزوی را هم شروع کردم و ادامه دادم. بعد از اتمام دبیرستان، ۳ سال دورهٔ تکمیلی حوزه را به زاهدان و مسجد مکی رفتم و پس از مولوی شدن ۴ ماه هم به رایوند پاکستان، برای آموزش یک دوره کامل نحوهٔ تبلیغ و جذب رفتم. پس از برگشت از پاکستان، امتحان کنکور دادم و در دانشگاه کرمانشاه در رشته استخراج معدن قبول شدم. در پاکستان به طور تخصصی در ۲۰ جلسه یاد میدادند که چگونه فردی را در عرض ۵ دقیقه به وهابیت جذب کنیم این آموزش را نزد آقایی به نام ابراهیمنژاد میدیدیم.
حيف نيست سلفي باشي؟
در آنجا یک دوست شیعه پیدا کردم به نام مهدی رضایی. فردی بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد و با اعتقاد بود. همیشه سر به سرش میگذاشتم و میگفتم: حیف نیست تو با این اخلاقت شیعه باشی؟ او هم خیلی حرصش میگرفت و گاهی هم ناراحت میشد ولی چیزی نمیگفت. گاهی در جوابم میگفت: حیف نیست تو سلفی باشی!
از این دوستی ما ۴ سال گذشت و او مکرر به من میگفت: بیا حداقل یک بار در روضه سیدالشهدا شرکت کن. من هم که دارای ریش بلند و تیپ و قیافه مولویهای وهابی بودم خیلی سختم بود. به او گفتم: این کفریات چیست؟ میگفت: حالا یک دفعه بیا از نزدیک ببین. با اصرار زیاد، من را متقاعد کرد که یک بار به مجلس روضه بروم.
با دوستم یک شب عاشورا به مجلس روضه امام حسین علیهالسلام رفتم و یک گوشهای با خشم نشستم. دیدم سید بزرگواری منبر رفت و در حین صحبتهایش گفت: کدام یک از شما حاضرید به خاطر خدا و اسلام جانتان را بدهید و بعدش هم مطمئن باشید زن و بچهتان به اسارت میروند؟ در آن زمان سیدالشهدا چه دید که حاضر شد، جانش گرفته شود و اهل و اولادش به اسارت روند؟ چرا امام حسین علیه السلام دست به چنین کار بزرگ زد؟
هر چه فکر کردم دیدم که در شخصیتهای محبوب من، شخصیتی مثل امام حسین علیه السلام پیدا نمیشود که حاضر باشد به خاطر اسلام، دست به چنین کار بزرگ و خطرناکی بزند! این سوال مهمی بود که برایم ایجاد شد. علمای تسنن وضعیتهای این بزرگان را از ما پنهان میکردند و به قدری در گوش ما خوانده بودند و ما به آنها اعتماد پیدا کرده بودیم که به خودمان اجازه نمیدادیم که حرفهای آنها را با کتب تطبیق دهیم و سندیت آنها را بررسی کنیم.
در همان حین خیلی برای امام حسین و شخصیت ایشان ناراحت شدم که چرا هیچ کس امام حسین را درک نکرد و ایشان را همراهی نکرد. آن شب چراغها را خاموش کردند و مشغول به سینه زنی شدند ولی من سینه نزدم، نشستم و برای مظلومیت سیدالشهدا خیلی گریه کردم. آن گریه واقعا یک گریهٔ خاصی بود یک لطف بود آن شب به قدری گریه کردم که تمام لباسم خیس شد. همان سفینة النجاة بودن حضرت سیدالشهدا آن شب تأثیر خودشان را روی من گذاشت….
تا من بدیدم روی تو، ای ماه و شمع روشنم
هرجا نشینم خرمّم، هرجا روم در گلشنم
من آفتاب انوَرم، خوش پرده ها را بردرم
من نوبهارم، آمدم، تا خارها را برکنم
هم از تو هیچ در این رهگذر نمیخواهم ….. و هم حضور تو را مختصر نمیخواهم
اگرچه حرف توقف به دفتر من نیست ….. قبول کن که تو را رهگذر نمیخواهم