نفوذ سبک زندگی آمریکایی در فرهنگ ملل با چراغ خاموش هالیوود!
سینمای هالیوود با زیرکی سبک زندگی آمریکایی را نمایش میدهد…
سبک زندگی آمریکایی این روزها آرام و خاموش در حال بلعیدن سنن، آداب زیبای کهن، عرف و شرایط زندگی کشورهای مختلف است و با شیوه ای نامحسوس و جذاب با بهره گیری از هنرهای مدرن و امروزی مانند سینما و بازیهای رایانه ای و دیگر اقلام فرهنگی در حال تبدیل شدن به روش و مدلی برای زندگی مردم تمامی دنیا میشود.
به طور مشخص موضوعات کلانی ذیل سینمای سبک زندگی وجود دارد و پرداختن به آن مربوط به زمان اخیر نیست و موضوعی است که غرب و به ویژه سینمای هالیوود آن را جدی گرفته است و در این زمینه فیلمهای زیادی میسازند. گرچه این رویه در هالیوود قدمت دارد، اما به ویژه از نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ و در قرن ۲۱ تقریباً میتوان گفت بیشتر فیلمهای هالیوودی مفهوم سبک زندگی را سرلوحه مضامین داستانی خود قرار دادهاند. آنها مباحثی را جدیتر مطرح میکنند که در تئوری سبک زندگی آمریکایی مطرح است.
منشأ پررنگ کردن سبک زندگی آمریکایی از چه جریان تاریخیای رقم خورده است؟
مهمترین اتفاق در حوزه فرهنگی را شاید حضور جدی عروسک باربی و بازنمایی آن توسط هالیوود باید دانست اما در دوران اخیر تئوریهای جنگ و صلح آمریکا و نظریه های جنگ آخرالزمانی که توسط نظریهپردازان سیاسی و اعتقادی در آمریکا مطرح میشود و گاه از گلوی مردان دینی مسیحیت نیز همین صداها برمی خیزد، باعث شد تا برخی مدلهای اخیر مانند تحکیم بنیان خانواده و تعدد فرزندان در هالیوود نیز در دستور کار قرار گیرد.
شاهدیم که با اوج گیری تئوریهای جنگ و کشورگشایی نوین آمریکا بیشتر فیلمهایی که در زمان یاد شده ساخته شده چه فیلمهای سریالی و چه فیلمهای سینمایی، آن خانوادهای که به عنوان معیار و الگوی فیلم معرفی میشود یا شخصیتهای محوری فیلم یک یا چند خانواده هستند که دست کم ۳ بچه دارند. (این خیلی مهم است که مسیحیت علی رغم اینکه مدیریت سینمای هالیوود دست یهود است، آنقدر برش دارند که دستورالعمل دینی و سبک زندگیشان از سوی رهبران مذهبی مورد توجه قرار میگیرد.
وقتی دستور کار این است که باید بنیان خانواده جدی گرفته شود، مباحث سبک زندگی به قدری جدی گرفته میشود که ازدواجهای رفاقتی کمتر در این فیلمها به طلاق میانجامد….
آیا موضوع تکریم خانواده و سبک زندگی آمریکایی فقط منحصر به فیلمهای سینمایی هالیوود است؟
در سریالهای تلویزیونیشان که بیشتر مخاطبانشان عموم مردم هستند، هم این موضوع پررنگ شد تا آنجا که جریانهایی شروع میکنند به رایزنی برای اینکه بتوانند (برد پیت و آنجلینا جولی) را متقاعد کنند که یک زندگی مشترک داشته باشند و با هم ازدواج کنند و یک اسطوره ازدواج رویایی در غرب شکل بگیرد که خانواده الگویی را به جوانها معرفی کنند که میشود یک ازدواج خوب داشت و آنها را به سمت ازدواج ترغیب کنند.
دیده میشود در همان زمان بعضی از این عروسکهایی که معمولاً به صورت طبیعی عرضه میشد در قالب لباسهای عروسی و همراه همسری که کت و شلوار دامادی بر تن دارد، عرضه میشود و این فرهنگسازی، کودکان و نوجوانان را به سمت ازدواج و آن مسئلهای که دستورالعمل اشخاص اول دینیشان است، میبرد. خب اینها در غرب بسیار جدی گرفته میشود و به ویژه در سینمای هالیوود که ما ادعا داریم و اسنادش هم موجود است که بازوی فرهنگی غرب و به ویژه کاخ سفید است.
آیا در بین فیلمهای هالیوودی که سبک زندگی را ارائه میکنند، تمام موضوعات بدیل و نو است یا موضوعات تقلیدی هم دست مایه ساخت فیلمها و سریالهای اینچنینی میشود؟
موضوعات تقلیدی هم در این نوع ژانر به وفور یافت میشود و درباره سبک زندگی بسیاری از فیلمهایی که میسازند تقلیدی است، فیلمی در حدود ۲۵-۲۶ سال پیش در آلمان ساخته شده که (فرشتگان بر فراز برلین) نام داشت و از طرف شبکه های سیما دوبله شد و اواخر دهه ۶۰ یا اوایل دهه ۷۰ این فیلم در ایران نیز به نمایش درآمد.
هالیوود فیلمی را برگرفته از این فیلم با نام (شهر فرشتگان) که «نیکلاس کیج» شخص اول این فیلم است را ساخت که به شدت مفهوم سبک زندگی را به نمایش میگذارد. داستان فیلم اول (فرشتگان بر فراز برلین) داستان فرشتگانی است که محافظان زندگی بشریتند و از جانب خداوند برای هر انسانی یک یا چند فرشته مراقب و نگهبان و ناظر زندگی است؛ و گاهی برخی فرشتگان فیلم اختیاراتی بیش از آنچه در الهیات مسیحی، یهودی و اسلامی برای فرشتگان برمی شمارند، دارند.
شخص اول فیلم که فرشته ای است، عاشق یک خانم بندباز میشود (عاشق زندگی انسانی میشود) و به همین علت دوست دارد که یک زندگی انسانی را تجربه کند برای این هم کارهای زیادی میکند و با فرشتههای زیادی مشورت میکند، در آخر فیلم میفهمد که اگر خودکشی کند، انسان میشود. خودش را از بالای برجی پرت میکند پایین و در واقع خودش را از زندگی فرشتگی بیرون میآورد. زمانی که این اتفاق میافتد میفهمد حالا او انسان شده است، برای اولین بار وزن داشتن را حس میکند، آنچه مهم است اینکه فرشتگان تشنه و مشتاق زندگی بشری نشان داده میشوند.
جالب این است که برای اینکه مزه زندگی را درک کند در فیلم اینگونه ادعا میکند (نسکافه گرمی را در فضای سردی) میخورد و خیلی لذت میبرد و در همان جا که این نسکافه را میخورد یادش میآید چندین بار آنجا ایستاده بوده و انسانها میآمدند و از این دکه نسکافه گرفته و میخوردند و او با یک ولع و حسرتی خوردن آنها را تماشا میکرده که ای کاش یک بار میتوانست در آن فضای سرد مفهوم آن سردی و لذت گرمای قهوه را بفهمد. مسائل عادی و روزمره انسانی آنقدر جذاب معرفی میشود که گویا لذت زندگی همین است و بس. اینکه وقتی خسته ای استراحت کنی، همین که یک دوستی داری با او خلوت میکنی و حرف دلت را میزنی اینها لذت زندگی است که فرشتگان از این بیبهره هستند.
آیا نمونه های دیگری نیز از این سبک فیلمها برای یاد دادن نوع زندگی روزمره آمریکایی وجود دارد؟
فیلمهای سبک زندگی هالیوود به همین جا ختم نمیشود، بسیاری از فیلمهای دیگر نیز هست که خیلی زیرکانهتر از این مفهوم سبک زندگی آمریکایی را نشان میدهند. از این فیلم که در اواخر دهه ۹۰ ساخته شد الگوبرداری کردند و در فیلم دیگری که در آنجا نقش فرشته را نیکلاس کیج بازی میکند و عاشق یک خانم دکتر جراح میشود، این خانم دکتر جراح کسی است که یک زندگی نسبتاً خوب و معمولی دارد، نیکلاس عاشق زندگی او میشود و دوست دارد که مانند او زندگی کند، اینجا همین مفهوم زندگی را طوری القا میکند که زندگی همین مسائل عادی است که چون برای خیلی از انسانها روزمره شده آن را نمیبینند.
مثلاً فیلم (دنی د داگ) که آقای (جانی دپ) شخصیت اول این فیلم است. در این فیلم (فیلمنامه طوری نوشته شده که شخص اول مانند یک حیوان زندگی کرده توسط فردی که میخواهد او را دستآموز خودش کند یکه بزنی است که دومی ندارد، اتفاقاتی برای او میافتد که باعث میشود که او از صاحبش دور بیفتد و با یک خانواده دیگر آشنا شود. که در این آشنایی مسئله سبک زندگی غرب را یکی یکی آموزش دهد. مثلاً خرید کردن از فروشگاه های بزرگ با آرمهای معتبر اصلاً گره خوردن زندگی با موسیقی آن هم ابزار موسیقی غربی، گره خوردن زندگی با روابط دختر و پسر. از همان روزهای اول این مفاهیم را میفهمد و… اینها چیزهایی است که در ژانر این موضوع بسیار زیاد است.
یک عده در قالب اینکه فرد زندگی انسانی نداشته یا نه مانند فیلمی که داستان (رباطی) است و آرزوی انسان شدن را دارد و از طریق او معنای زندگی را در ژانر سبک زندگی به دیگران میآموزانند. یا در قالب موضوعات دیگری که هر کدام از آنها خیلی صراحت دارد.
این نوع فیلمهای سبک زندگی را که ژانر «تحول» نیز مینامیم در قالب موجودات فرازمینی، (مانند فرشتگان و موجوداتی که غیر انسان هستند یا رباطها یا انسانی که زندگی انسانی نداشته و تلاش میکند زندگی انسانی را تجربه کند، به صراحت میبینیم.
آیا سازندگان فیلمهای هالیوودی از ژانرهای دیگری هم برای ارائه مباحث سبک زندگی بهره میجویند؟
بجز اینها یکسری فیلمهای دیگری هم هستند که مثل فیلم (هنکاک) جزو فیلمهای ابرقهرمانی است. اما وقتی دقت میکنیم میبینیم، ژانر ابرقهرمانی در واقع پوششی است برای آموزاندن مباحث سبک زندگی به مخاطب؛ این آقای هنکاک یک قهرمان است که در عین قهرمانی انسان محبوبی نیست با یک فردی آشنا میشود که روابط عمومی دارد و به او یاد میدهد نحوه زندگی کردن را و اینکه قدرتهایش را بتواند کنترل کند و در عین حال محبوب باشد. قانون را رعایت کند و یک فرد آمریکایی معتدل باشد.
اینها ما را به این نتیجه میرساند که ژانر سبک زندگی آمریکایی در موضوعات خاصی محدود نمیشود و آموختن این مباحث توسط سینمای هالیوود در شکلهای غیر صریح با اینگونه فیلمها نیز وجود دارد.