روح و ریحان

روح و ریحان
  • خانه 
  • ورود 

هر وقت...

هر وقت سیلے خوردی؛بگو : یازهرا

هر وقت دستت رابستند؛بگو : یاعلے

هر وقت بـــــے یاورشدی؛بگو : یا حسن

هر وقت آب خوردی؛بگو : یا حـسین

هر وقت شرمندہ شدی؛بگو: یاعباس

ولے اگر:

تشنـہ شدی،آب نـخوردی،بے یاورشدے

دستت رابستند ، سیلے خوردے ، شرمندہ شدی

بگو:

” امان از دل زینب “

دانلود مداحی«جان خواهرت بر لب آمده،بر خیز و ببین زینب آمده»

قطاب

07 شهریور 1392 توسط روح و ریحان

مواد لازم:
ماست 200 گ
روغن جامد 100 گ
زرده تخم مرغ 2 عدد
پودر شکر 1 ق چ
پودر هل یک دوم قاشق چ
بیکینگ پودر یک دوم ق چ
آرد قدری که خمیر به دست نچسبد
روغن مایع به میزان لازم برای سرخ کردن
پودر شکر 2 پ
مواد میانی : پودر گردو 100 گ
پودر شکر 150 گ
دارچین 1 ق چ

طرز تهیه:
ابتدا روغن جامد و پودر شکر را مخلوط کنید و با همزن برقی بزنید تا کرم رنگ شود. سپس زرده های تخم مرغ را بیفزایید و مخلوط را با همزن بزنید. بعد پودر هل را با ماست و بیکینگ پودر به مواد اضافه کنید. در این مرحله همزن را کنار بگذارید و آرد را کم کم به مواد بیفزایید و این کار را به آرامی انجام دهید تا خمیر به دست نچسبد توجه داشته باشید خمیر قطاب را نباید با افزودن آرد بیش از حد سفت و خشک کرد خمیر را به قطر 3 میلیمتر روی سطح آرد پاشی شده پهن کنید و با قالب گرد آن را قالب بزنید. سپس خمیر برش زده را بردارید و یک قاشق چایخوری از مواد میانی قطاب وسط خمیر قرار دهید دقت داشته باشید که از مواد میانی به اطراف خمیر مالیده نشود زیرا دو لبه خمیر به هم نمی چسبد. دو لبه خمیر را به هم بچسبانید و با استفاده از دو انگشت لبه های خمیر را به سمت داخل برگردانید تا به شکل کنگره درآید. قطاب های آماده را به اندازه گنجایش یک شیر جوش کوچک در روغن داغ فراوان غوطه ور کنید و دو طرف آن را سرخ کنید. برای تهیه قطاب حتماًٌ باید به این نکته توجه کرد که قطاب ها را نباید یکباره پیچید و بعد سرخ کرد چون پوسته خمیری قطاب در مجاورت طولانی با هوا خشک می شود و بعد از آنکه در روغن سرخ شود لبه های خمیر از هم باز می شود پس از اینکه رنگ آن قهوه ای روشن شد قطاب را از روغن خارج کنید و در یک سبد فلزی قرار دهید بعد از 10 دقیقه قطاب ها را در یک ظرف پر از پودر شکر قرار دهید تا قطاب ها به پودر شکر آغشته شود قطاب ها را بعد از خروج از روغن نباید خیلی سریع در پودر شکر غلتاند زیرا سبب می شود پودر شکر در اثر حرارت کمی رطوبت بگیرد و به اطراف شیرینی نچسبد اگر هم خیلی سرد باشد پودر قند به قطاب نمی چسبد سپس قطاب ها را به ظرف مخصوص سرو منتقل کنید این شیرینی را حتماً باید در ظرف دربسته نگهداری کنید .
طرز تهیه مواد میانی قطاب :

در ظرفی ابتدا پودرگردو پودر شکر و دارچین را مخلوط کنید. در صورتی که بخواهید مواد به شکل خمیر درآید تا بهتر بتوانید درون خمیر آن را بگذارید می توانید 2 تا 3 قاشق سوپخوری گلاب را کم کم به مواد بیفزائید تا حالت خمیری بگیرد و بتوانید راحت آن را در دست گلوله کنید و میان خمیر بگذارید.


 نظر دهید »

خودزشت پنداری زنانه!

07 شهریور 1392 توسط روح و ریحان

آمارها نشان می‌دهد 50 درصد از زنان از ظاهر خود راضی نیستند و بعضی از آن‌ها عیب‌های بسیار کوچک خود را بسیار بزرگ می‌بینند. به طور کلی می‌توان گفت شدت این بیماری در هر شخص، نسبت به دیگری متفاوت است.

از زنان در پرده تا زنان در صحنه


این بیماری تا چه حد می‌تواند جدی شود؟

بسیاری از این افراد به دلیل رفتارها و احساسات خود، رابطه خوبی با دوستان و اعضای خانواده‌شان ندارند و معمولاً تنهایی را تجربه می‌کنند.


سندرم خودزشت‌پنداری چیست؟

سندرم خودزشت‌پنداری یا BDD یک بیماری روانی است که طی آن فرد به شدت در مورد اشکالات جزئی موجود در صورت یا ظاهر خود حساس می‌شود. این بیماری در بسیاری از موارد، ناشناخته باقی می‌ماند و فقط در صورتی که شخص، علائم بسیار شدیدی مانند افسردگی از خود نشان دهد، می‌توان به وجود آن پی برد. افراد مبتلا به این بیماری خود را زشت می‌بینند و در بسیاری موارد، دست به انجام عمل‌های جراحی زیبایی و استفاده بیش از حد از لوازم آرایشی می‌زنند تا بتوانند ظاهر خود را بهبود ببخشند.

البته برای مبتلا بودن به این بیماری، لازم نیست که حتماً با این شدت علائم گفته شده را داشته باشید، زیرا این بیماری در افراد مختلف به شکل‌های گوناگونی خود را نشان می‌دهد. سندرم خودزشت‌پنداری تا حدی مشابه بی‌اشتهایی عصبی است که فرد با تصور چاق بودن، از غذا خوردن اجتناب می‌کند؛ با این تفاوت که در بی‌اشتهایی عصبی، نگرانی فرد در مورد شکل ظاهری کل بدن است، اما در سندرم خودزشت‌پنداری، بیمار روی یک یا چند نقطه خاص از صورت یا بدن خود تمرکز می‌کند. فرد مبتلا به این بیماری مرتب صورت خود را در آینه چک می‌کند یا برعکس، از دیدن آینه فراری است. این بیماری هم در مردان و هم در زنان دیده می‌شود و معمولاً از سنین نوجوانی علائم خود را نشان می‌دهد.

حتی افراد زیبا هم به این بیماری مبتلا می‌شوند….

ادامه »

 نظر دهید »

غربی یا عربی

07 شهریور 1392 توسط روح و ریحان

ایرانی که باشی خواه نا خواه باید فارسی هم حرف بزنی و به قول برخی از ایران دوستان باید پارسی صحبت کنی، البته حساسیت این گروه از ایرانیان به پاسداری از زبان و فرهنگ ایران بسیار بسیار قابل تحسین است اما مشکل وقتی ایجاد می‌شود که برخی از این افراد از بعضی زبانها و نژادها تنفر قلبی دارند و همچنین برخی را نیز می پرستند و آروز و آمالشان این است که کشور ایران روزی مانند این کشورها شود.

برخی از این هموطنان عزیزمان نسبت به زبان عربی و عرب زبانان آلرژی شدیدی دارند و آنها را با الفاظ زشتی خطاب کرده و آنها را به عقب ماندگی و توحش متهم می‌کنند، البته باید بگویم که مردم عرب زبان نیز جدای از حاکمانشان انسان هستند و مانند ما ایرانیان فارسی زبان بنده‌ای از بدگان خداوند باری تعالی بوده و در میان اینان نیز خوب و بد موجود است.

اگر برای فرزندت یک نام عربی یا نامی از اسامی اهل البیت(علیهم السلام) انتخاب کنی این افراد نسبت به آن اعتراض کرده و سعی دارند تا آنجایی که ممکن است از کلمات عربی در گویش خود استفاده نکنند. حتی خیلی از آنها می‌گویند چرا با اینکه ما فارس هستیم باید نماز را به زبان عربی بخوانیم. مثلا به جای “سلام” از “درود” استفاده کرده و به جای خداحافظ از “بدرود” استفاده می‌نمایند.

تا اینجای کار نمی‌توان به آنها ایرادی گرفت به هر حال قصد دارند تا از زبان و فرهنگ خود پاسداری کنند. اما از اینجا به بعد همه چیز برعکس می شود و انسان از روند زندگی اینان سردرگم می‌گردد.


همه چیز برعکس می شود

همین هموطنان ضد عرب و عربی، بسیار بسیار طرفدار فرهنگ و زبان غربی‌ها هستند. و استفاده از این فرهنگ را به نوعی تجدد دانسته، سعی می‌کنند در پوشیدن لباس، استفاده از کلمات انگلیسی، استفاده از غذاهای غربی، موسیقی و … خود را کاملا با آنها هماهنگ کنند و حضور در این کشورها حتی برای زمانی کوتاه برای آنها به آرزویی تبدیل شده است. همین افراد اگر کسی این نحوه زندگی را نپسندد امل خطاب می‌کنند و او را سالها از دنیای امروزی عقب می‌پندارند. حتی نگران از دست دادن فرهنگ غنی خود نیستند و به راحتی و کاملا به راحتی از کلمات انگلیسی استفاده می‌کنند، نمونه بارزش استفاده از کلمه آکادمی (Academy) به جای کلمه مدرسه و یا آموزشگاه است. البته از این قبیل کلمات که در زبان ما رایج شده کم نیستند، با اینکه استفاده از مترادف فارسی آنها بسیار راحت است.


سوال؟

واقعا با بررسی رفتار یک بام و دو هوایی این افراد انسان عاقل سردرگم می‌شود، اگر قصد دارید از زبان و فرهنگتان پاسداری کنید پس چرا در بست در خدمت فرهنگ غربی هستید و اگر فرهنگ برایتان مهم نیست پس چرا با عرب ها و زبان عربی سرجنگ دارید؟

قصد ندارم از عرب ها دفاع کنم و یا خودم را به قول این افراد عرب پرست معرفی کنم اما باید بدانیم که مردم عرب زبان نیز مانند همه مردم جهان می‌باشند با فرهنگ خودشان که آنهم برای آنها و دیگران قابل احترام است، اینکه ما به آنها توهین کنیم جز بی فرهنگی خودمان چیز دیگری را ثابت نمی‌کند. حتی بخشی از مردم کشور خودمان نیز عرب زبان هستند و بخش زیادی از کشورهای عرب زبان در سالهای اخیر جزئی از کشور خودمان بوده و همگی خودشان را ایرانی می‌دانستند.ما مردم جهان همگی با هم برادر و برابر هستیم چه فارس چه عرب و انگلیسی زبان و … همه ما از فرزندان حضرت آدم ابوالبشریم، اگر جنگی بین ملت‌ها صورت گرفته علتش حاکمان این ملت ها بوده‌اند نه خود ملت‌ها، در تمام کشور‌ها و در تمام اقشار انسان خوب و بد پیدا می‌شود پس نباید با گروهی به خاطر زبانشان سر جنگ داشته باشیم، یا آنها را به سخره بگیریم. و بدانیم نه ما فارسها نسبت به عرب ها برتری داریم و نه آنها نسبت به ما.
انشاالله روزی برسد با حضور حضرت مهدی(عج) تمام مردم جهان با هم متحد و برادر باشند.


 نظر دهید »

رانندگي در مسير زندگی

07 شهریور 1392 توسط روح و ریحان

وقتي جمعه گذشته از پارك بر مي‌گشتيم، دخترم اصرار كرد كه كمي بيرون شهر رانندگي كنه. تازه گواهینامه‌اش رو گرفته بود و من خیلی به رانندگیش اعتماد نداشتم. با اشاره همسرم قبول كردم و اون پشت فرمان نشست. همه چيز تو مسير به خوبي مي‌گذشت تا اينكه متوجه شدم ماشين به سمت شانه خاكي جاده مي‌ره. به دخترم نگاه كردم، با اينكه خواب نبود ولی فرمان را نمي‌چرخوند. ناخودآگاه، داد زدم: آهاي! چه كار مي‌‌كني؟ با خنده و خونسردي گفت: هيچي! مي‌بينين كه دارم رانندگي مي‌كنم. با گرهی که به ابروهام انداختم، فرمان را به سمت مسير اصلي برگرداند و به راهش ادامه داد. چيزي نگذشت كه دوباره ديدم ماشين داره به سمت شانه خاكي سمت چپ مي‌ره. داد زدم و گفتم: ببينم خوابت مي‌آد؟ معلومه داري چه كار مي‌كني، نكنه مي‌خواي ما رو به كشتن بدي؟! دوباره خنديد و گفت: نه سرحال سرحالم. بابا مي‌شه برگردين و مسير پشت سرتون رو ببينين. با اصرار او برگشتم و نگاهي به پشت سرمون كردم و با تعجب گفتم: كه چي؟ گفت: جاده خلوت خلوته. نه؟ جلوي ما هم ماشيني تو خيابون نيست. درسته؟ حواسم هم خيلي جَمعه و با احتياط چند تا مانور اومدم! هنوز حرفش تموم نشده بود كه با تعجب گفتم: عمداً اين طوري رانندگي كردي؟

با احترام گفت: باباجونم! اگه به يه سؤال من پاسخ بدين، همه چيز روشن مي‌شه. با خواهش همسرم قبول كردم كه به سؤالش جواب بدم. زير زيركي چشمكي به مامانش زد و با احساس گفت: باباي گلم! اگه من فرمان ماشين رو در كل مسير ثابت نگه دارم و اصلاً به سمت راست يا چپ حركت ندم، چي مي‌شه؟
از سؤالش تعجب كردم. نگاهي به او و همسرم كردم و سرم رو تكان دادم. همسرم كه گفتگوي من و دخترم را دنبال مي‌كرد، گفت: خب جوابش رو بده ببينيم چي مي‌خواد بگه!
گفتم: خُب. معلومه ديگه، آخه اين سؤال پرسيدن داره؟ حتماً يه نقشه‌اي تو سرتون دارين!
با هم زدن زير خنده. دخترم گفتم: جوون من بگو كار دارم.
نفس عميقي كشيدم و با سردي گفتم: خب تصادف مي‌كنيم و احتمالاً آسيب ببينيم. نمي‌دونم شايد هم پليس جريمه‌مون كنه.
با تبسم گفت: آفرين بابا! درست گفتين. بعد به مامانش گفت: فعلاً دستم به فرمان بنده، شما بابايي رو تشويق كنين. يه جايزه هم پيش من دارن!

نتونستم جلوي خنده خودم رو از كارهاي بامزه دخترم بگيرم. بي‌صبرانه منتظر پاسخ بودم. نخواست زياد منتظرم بذاره. سري تكان داد و گفت: سرعتم در كل مسير زياد كه نبود، بود؟ جاده هم كه خلوت بود، مگه نه؟ ولي… ولي ما ديديم كه شما چقدر ترسيدين. البته حق هم دارين؛ چون احساس مسئوليت مي‌كنين.
گفتم: ترسيدم؟! دیگه چکار باید می‌کردم؟
گفت: قبول دارم كارم درست نبوده اما…
اما، باباجون! از خودتون ياد گرفتم كه به بزرگ‌ترم احترام بذارم و با احترام نظرم را بگم. خب من نظرم را مي‌گم، اگه اشتباه مي‌كنم شما راهنمايي‌ام كنين. شما راننده اين ماشين هستين و از اون مهم‌تر، راننده و مسئول ماشين خانواده و يا بهتر بگم مدير زندگي هستين. چرا؟ چرا شما مانند بسياري از مردان فاميل، هميشه فرمان مديريت‌تون به يك سمت ثابته ؟ اگه فرمان زندگي فقط روي سياست يا فوتبال يا كار يا…. ثابت نگه داشته بشه، خطرناك نيست؟ راننده خانواده هر طور برونه، از دوربين مخفي خدا، در امان مي‌مونه و جريمه نمي‌شه؟ ماشين خانواده با خواب بودن راننده‌اش، تصادف نمي‌كنه؟ زندگي منشوريه كه هزار بعد و پيچ و خم داره. شما هم بايد متناسب با مسير زندگي، ماشين خانواده را برونين. چند دقیقه پیش، توی پارك اصلا متوجه نشدين موقع چايي درست كردن، دست مامان چسبيد به كتري و تاول زد! نه، براي اينکه اونجا هم با فاميل و دوستان بحث سياسي مي‌كنين. فقط گاهي به من گفتين چرا مثل قبل مطالعه نمي‌كنم، اما شده بيايين تو اتاقم كمي بنشينين پاي درد و دلم. بابا! من سياسي نيستم، اما شنيدم توی پارك از كار يه مسئولی ناراحتين كه چرا به نظر دیگران احترام نمي‌ذاره!

بعد خنديد و گفت: بابا از حرفام ناراحت نشين‌ها، شما اگه مسئول هم بشين، مثل همون مسئولی می‌شین كه الان در بحث سياسي بهش گير مي‌دين و مي‌گين: فقط كار خودش رو مي‌كنه و بقیه رو به حساب نمی‌آره! بعد با چشماني نمناك به من نگاه كرد و گفت: بابا جون! به خدا دوستت داريم، اما حال و روز ما بيشتر براتون مهم باشه!!!
فقط فهمیدم زندگي كلاسی است كه درس‌ها و عبرت‌هاش، رايگان به ما مهارت‌ها رو می‌آموزند. فقط كافي است «توجه كنيم»، «بخواهيم»، «ببينيم»، «بشنويم» و «بكار ببريم».
برداشت‌ها
*ما ابعاد مختلف معنوی، اجتماعی، زیستی، عاطفی، اقتصادی و… داریم. نباید در یکی رشد کاریکاتوری کنیم و گرنه تعادل شخصیت‌مان به هم می‌خورد.
*ما به عنوان انسان احتمال خطا در تفکر و رفتارمان داریم. برای دفع ضرر خود را در آینه نظر، تجارب، پیشنهاد و انتقاد خیرخواهان خود ببینیم.
*بزرگ‌ترین عیب ما، غفلت از عیوب خودمان است و زیر ذره‌بین قرار دادن عیوب دیگران است.
*گفتگو و مذاکره در خانواده سلامت روان خانواده را افزایش می‌دهد.
*مدیر و سرپرست متعادل، نقش کلیدی در ایجاد خانواده متعادل دارد.
*کتاب خانواده متعادل نوشته دکتر محمدرضا شرفی نشر انجمن اولیاء و مربیان را مطالعه کنیم .


پی نوشت :
منبع:ماهنامه خانه خوبان، معاونت فرهنگی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ش46، مهرماه سال 1391.

 2 نظر

چرا تبخال می زنیم؟

07 شهریور 1392 توسط روح و ریحان

قدیمی‌ها فکر می‌کنند تب‌خال شوک عصبی بدن را بیرون می‌ریزد و آن را نشانه خوبی می‌دانند غافل از اینکه تب‌خال منشأ ویروسی دارد و به راحتی قابل انتقال است.

تب خال یک نوع بیماری ویروسی است که دو نوع ویروس HPV آن را در دو بخش بدن، یکی در اطراف دهان و صورت و دیگر در ناحیه تناسلی ایجاد می‌‌کند.


ممکن است در مرتبه اول پس از ورود ویروس به بدن فرد دچار درد و تب شود و حتی غدد لنفاوی متورم شده و جوش‌های کوچکی بروز کند. به مرور این ضایعه بزرگ‌تر و ضخیم می‌شود و در حالت عادی ۵ تا ۷ روز برای بهبودی زمان نیاز دارد.هرچه سیستم ایمنی بدن ضعیف تر باشد احتمال ابتلا به تبخال نیز بیشتر است.

البته استرس شدید و قرار گرفتن در مقابل نور آفتاب، مصرف داروهای تضعیف کننده سیستم ایمنی و بیماری‌های زمینه‌ای می‌تواند در تشدید بروز تبخال مؤثر باشد.

افرادی که این ویروس را در بدن خود دارند ممکن است مجدد با تبخال درگیر شوند که متأسفانه هیچ دارویی برای از بین بردن این ویروس در بدن وجود ندارد.

راه‌های انتقال این ویروس ، تماس مستقیم یا غیر مستقیم از طریق وسایل آلوده می‌تواند این ویروس را انتقال دهد و به مبتلایان توصیه می‌کنیم تا از کمپرس آب یخ برای کنترل تب خال استفاده کنند.



 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 32

روح و ریحان

  • تماس

محتواها

  • دوست خوب
  • داستان های بحارالانوار/ کاش خدا الاغی داشت!
  • پیام تبریک
  • صفات منافقین در نهج البلاغه 
  • چگونه معصوم شویم؟
  • ارائه وام بدون بهره به مسلمانان نروژی
  • با چه کسانی باید مشورت کرد ؟ +پاسخ امام رضا علیه السلام 
  • ​بهترين دوست از منظر امام سجاد عليه‌السلام
  • مناجات های زیبای امام سجاد (ع) در صحیفه ی سجادیه
  • حضرت ابوالفضل (ع) در بیان امام صادق علیه‌السلام
  • دانلود مداحی«زهرای 3 ساله»
  • پسر فداکار!!
  • یک هدیه بسیار عالی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای شما
  • تفسیر سوره «توحید» به نثر+ دانلود همخوانی«لبیک یا ربّ الأمم»
  • دانلود نرم افزار «شوخ طبعی ها و حکایات طلبگی»
  • عذاب چه کسانی دو برابر محاسبه می‌شود؟
  • خطرناک‌ترین گمراهان چه کسانی هستند؟/ انواع گمراهان از منظر قرآن
  • اثرات تسبیحات حضرت فاطمه (س)
  • تشبیه ارکان نماز
  • «خبر ولادت حسين‌ علیه السلام»

کد آمارگیر

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس