یا اباعبدالله
یا ابا عبدالله در محرمت
“حر” کن مرا
که جان “من” از شرم پر شده…
“من” را که راه نیست به جمع “حبیب"ها ..
پیــــــنوشـــتـــــ
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)
مدت هاست ذکر قنوتم شده …
یا ابا عبدالله در محرمت
“حر” کن مرا
که جان “من” از شرم پر شده…
“من” را که راه نیست به جمع “حبیب"ها ..
پیــــــنوشـــتـــــ
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)
مدت هاست ذکر قنوتم شده …
در كشور مصر، شخصى زندگى مى كرد به نام عبدالملك، كه چون پسرش عبدالله نام داشت، او را ابوعبدالله (پدر عبدالله ) مى خواندند، عبدالملك منكر خدا بود، و اعتقاد داشت كه جهان هستى خود به خود آفريده شده است، او شنيده بود كه امام شيعيان، حضرت صادق (ع ) در مدينه زندگى مى كند، به مدينه مسافرت كرد، به اين قصد تا درباره خدايابى و خداشناسى، با امام صادق (ع ) مناظره كند وقتى كه به مدينه رسيد و از امام صادق (ع ) سراغ گرفت، به او گفتند: امام صادق (ع ) براى انجام مراسم حج به مكه رفته است، او به مكه رهسپار شد، كنار كعبه رفت ديد امام صادق (ع ) مشغول طواف كعبه است، وارد صفوف طواف كنندگان گرديد، (و از روى عناد) به امام صادق (ع ) تنه زد، امام با كمال ملايمت به او فرمود:
نامت چيست؟
او گفت : عبدالملك (بنده سلطان )
امام : كنيه تو چيست؟
عبدالملك : ابو عبدالله (پدر بنده خدا).
امام : اين ملكى كه (يعنى اين حكم فرمائى كه ) تو بنده او هستى (چنانكه از نامت چنين فهميده مى شود) از حاكمان زمين است يا از حاكمان آسمان؟
وانگهى (مطابق كنيه تو) پسر تو بنده خداست، بگو بدانم او بنده خداى آسمان است، يا بنده خداى زمين؟ هر پاسخى بدهى محكوم مى گردى.
عبدالملك چيزى نگفت، هشام بن حكم، شاگرد دانشمند امام صادق (ع ) در آنجا حاضر بود، به عبدالملك گفت : چرا پاسخ امام را نمى دهى؟
عبدالملك از سخن هشام بدش آمد، و قيافه اش درهم شد.
امام صادق (ع ) با كمال ملايمت به عبدالملك گفت :…
از صفای ضریح دم نزنید /حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه های بلند ممنوع است /روضه که هیچ سینه هم نزنید
کربلا رفته ها کنار بقیع /حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان /به خدا زود می روم نزنید
زائری داد زد که نا مردان /تازیانه به مادرم نزنید
غربت ما بدون خاتمه است /مادر ما همیشه فاطمه است
کاش درهای صحن وا بشود /شوق در سینه ها به پا بشود
کاش با دست حضرت مهدی /این حرم نیز با صفا بشود
کاش با نغمه حسین حسین /این حرم مثل کربلا بشود
در کنار مزار ام بنین/طرحی ازعلقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد /هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلایی رنگ /چارتا مشهد الرضا بشود
این بقیعی که این چنین خاکی است /رشک پروانه های افلاکی است
در هوایش ستاره می سوزد /سینه با هر نظاره می سوزد
هشت شوال آسمان لرزید /دید صحن و مناره می سوزد
بارگاه بقیع ویران شد /دل بی راه و چاره می سوزد
این حرم مثل چادر زهراست /که در اینجا دوباره می سوزد
این حرم مثل خیمه ی زینب /که در اوج شراره می سوزد
سالها بعد قدری آن سو تر /چند قرآن پاره می سوزد
سید موسی صدر یا به تعبیر مصطلح رایج «امام موسی صدر» بیشک به زعم و اعتراف اکثر دوستان و نزدیکان و دوستداراناش و به اعتراف برخی از مخالفان و دشمناناش، یکی از شاخصترین و مؤثرترین روحانیون قرن بیستم در جهان اسلام و به ویژه خاورمیانه، ایران و لبنان است. حال سؤال این جاست که آقای صدر برای تبدیل شدن به نمونهای شاخص از طلبهی روحانی تا تبدیل شدن به مصلحی اجتماعی و مجتهدی دین شناس و ملقب شدن به عنوان پر افتخار « امام » چه راهی را طی کرده و در وجود، رفتار، منش و شیوهی او چه مشخصهها و مؤلفههای بارزی بوده که او را تا این جایگاه بالا آورده است.امام موسی صدر در ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ در قم به دنیا آمد. وی دو برادر بزرگتر به نام های آیت الله سید رضا صدر و آقای سید علی صدر و هفت خواهر دارد. ازدواج خواهرهای ایشان با بزرگان و منتسبین به بزرگان دینی در کشورهای مختلف به خودی خود در آینده فعالیتها و حیات سیاسی امام صدر، راه را برای ایجاد ارتباطات و بهتر شناساندن شخصیت امام صدر و جلب حمایتهای معنوی برای ایشان و به دست آوردن جایگاه و پایگاه فرا ملیتی هموار میکرد. ازدواج خواهر ایشان سیده فاطمه با آیت الله محمد باقر صدر (پسر عموی ایشان) در عراق، ازدواج خواهر دیگرشان سیده صدیقه با آیت الله سلطانی طباطبایی از اساتید حوزه علمیه قم و ازدواج خواهر دیگرشان سیده رباب با سید حسین شرفالدین از خاندان بزرگ شرفالدین در لبنان، به طریقی امام صدر را به حوزههای دینی و مجامع فکری در ایران و عراق و لبنان متصل میکرد.
امام صدر تحصیلات خود را در مدارس شهر قم به پایان رسانید و همزمان مقدمات علوم دینی را نزد برادرشان آیت الله سید رضا صدر آموخت. زبان عربی و علم اصول راهم نزد پدر آموخت. ایشان از اساتید بزرگ دیگری نیز در طول دوران طلبگی شان در حوزه علمیه بهره بردند که از جمله می توان به حضرات آیات سید محمد حجت، سید محمد محقق داماد، سید کاظم شریعتمداری، محمدباقر سلطانی، شیخ جواد سدهی جبلعاملی، علوی اصفهانی و علامه طباطبایی صاحب المیزان در ایران نام برد. ایشان مراحل دروس حوزوی را ابتدا در ایران به پایان برد؛ و به درجهی اجتهاد رسید. اما رسیدن به مقام اجتهاد از فرزندی به درایت و هوشمندی ایشان و با پشتوانهی خانوادهای به این پیشینه ی فقهی به هیچ وجه دور از انتظار و شگرف نیست.
نکته ای که ایشان را از سایر طلاب و روحانیان دیگر متمایز میکرد این بود که…
روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
اللهمّ عجّل لولیک الفرج
مواد لازم:
تخم مرغ ۵عدد
شکر ۱و۱/۴ پیمانه
شیر ولرم ۱ پیمانه
روغن مایع ۱/۲ پیمانه
آرد سفید ۳ پیمانه
بکینگ پودر ۲ قاشق مربا خوری سَر پُر
وانیل ۱/۸ قاشق مربا خوری
نمک ۱/۸ قاشق چایخوری
طرز تهیه:
سفیده ها و زرده ها را از هم جدا کرده بعد سفیده ها را با دور تند همزن در یک جهت می زنیم تا پُف کند بعد ۱/۳ از شکری را که داریم در سه مرحله و در حین همزدن به سفیده ها اضافه می کنیم و کمی هم زده و سفیده را کنار میگذاریم.
در ظرفی دیگر زرده ها و بقیه شکر و وانیل را با همزن خوب میزنیم تا مواد کِرِم رنگ شده و حجم آن دو برابر شود بعد ۱/۳ شیر را اضافه کرده و با قاشق چوبی یا پلاستیکی(لیسَک) در یک جهت مخلوط کرده و ۱/۳ مخلوط آرد (ارد و بکینگ پودر و نمک را باهم سه مرتبه قبلاً الک می کنیم) را اضافه کرده و در همان جهت مخلوط میکنیم و بعد ۱/۳ شیر را اضافه کرده و مخلوط کرده بعد آرد و بعد دوباره شیر و آرد . در مرحله بعدی روغن مایع را اضافه کرده و چند ثانیه با در کُند همزن در همان جهت میزنیم بعد سفیده را افزوده و با لیسک به صورت دَوَرانی و در حد مخلوط شدن مخلوط می کنیم.
کف قالب کاغذ روغنی انداخته ولی چرب نمی کنیم و مواد را در قالب ریخته در فر می گذاریم
درجه حرارت فر:۱۷۵ درجه ساتیگراد
مدت زمان:۴۵ الی ۵۰ دقیقه
تذکر: فر را از قبل گرم می کنیم.
اگر سؤالی داشتید در خدمتتان هستم.