پسر فداکار!!
04 مهر 1395 توسط روح و ریحان
موقع خواب بود که یکى از بچه ها سراسیمه آمد تو چادر و رو به دیگران گفت: «بچه ها امشب رزم شب اشکى داریم. آماده بخوابید! » همه به هول و ولا افتادند و پوتین به پا و لباس ها کامل سر به بالین گذاشتند. فقط حسین از این جریان خبر نداشت. چون از ساعتى پیش او به… بیشتر »