یا اباعبدالله
یا ابا عبدالله در محرمت
“حر” کن مرا
که جان “من” از شرم پر شده…
“من” را که راه نیست به جمع “حبیب"ها ..
پیــــــنوشـــتـــــ
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)
مدت هاست ذکر قنوتم شده …
یا ابا عبدالله در محرمت
“حر” کن مرا
که جان “من” از شرم پر شده…
“من” را که راه نیست به جمع “حبیب"ها ..
پیــــــنوشـــتـــــ
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)
مدت هاست ذکر قنوتم شده …
سنگریزه ها سیاه،
آسمان کبود،
دست های مهربان کبود،
در سیاه، سوخته، مثل سینه زمینیان، آسمان.
پهلوی زمان شکسته است.
حق دارد آسمان اگر زانو بزند این همه غم را.
سکوت، غم بزرگی است که گلوی پرنده ها را می فشارد.
بعد از تو، حق دارند اگر نخوانند. بعد از تو، رد پاها به کدام سو میروند؛ وقتی مدفنت، مشام هیچ نسیمی را معطر نمیکند؟ مبادا که بیراهه ها، نشان تو را دوباره بخواهند از همه صراط های مستقیم، پنهان کنند! کاش نشانه ای به قاصدک ها میدادی! کاش…!


زمستان با آخرین دانه های برف کم کم سفره سفید دلش را بر می چیند و زمین را برای یک تحول بزرگ آماده می کند،بهار؛که فصل شکفتن و سرسبزی است.اما ما تشنه آنیم که سفره دلمان را کنجی آرام زیر نگاه زلال تو پهن کنیم و خدا خدا کنیم تا با این کارها از تو دور نشویم،حالا هر وقت دلمان بگیرد سر بر شانه های انتظار می گذاریم و به تو می اندیشیم که نجات دهنده مردمان روزگاری.
سلام علی آل یاسین

وقتی تنهاییم،دنبال دوست می گردیم.
پیدایش کردیم،دنبال عیب هایش می گردیم.
وقتی که از دست دادیمش،دنبال خاطراتش می گردیم،
و همچنان تنها می مانیم.
هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند.پس مواظب دوستانمان باشیم.

آمدی، تا امانت را به دست آخرین حجت بسپاری
زمینِ عدالت را دستان با کفایتت به بار نشاند.
حضورت، برکت افشان سفره های مهرورزی و راستی بود.
بال هایت، میله های قفس را تجربه کردند، تا ما پرواز را از
خاطر نبریم و آسمان، همچنان شکوه آزادی را به تصویر بنشیند.
نفس هایت مروج دین محمد بود؛ آن هنگام که زمستان
تفکر عباسی، جهان اسلام را قبضه کرده بود.
ایستادی تا امانت خداوند را به دست آخرین حجتش بسپاری.
کوران ستم را تاب آوردی؛ به پاسداری کرامت انسان؛
که سوره سرخ عشق، این چنین تلاوت می شود.
